گوشهِ امن

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند...

گوشهِ امن

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند...

مثل بقیه سفرای من اینم یهویی شد

از دوشنبه به شنبه رسید!!!

دارم میرم که از مرز شلمچه رد بشم:)

بعد ۶ماه انتظار و سختی برای کارای خادمین و .......

دارم میرم بعد ۲۱ سال

دعا کنید با نهایت توان خاادم باشم هم اخلاقی هم روحی❤️‍🩹

به یادتون هستم بیانی ها

این روزا چراغ های روشن شما کمه ولی من بیادتونم🤚🥲

حرف زیاد   و مجال و زمان من خیلی کم

گفتنی ها توی کانال ایتاست ؛)

ما رفتیم😌🥺

بریم زندگی جدید تجربه کنیم

بعد از ۲۱ سال :)))

#سفر

  • Z.sadat. m🤍

کاش میشد چشمارو بست

و این دو هفته هم بگذره و برسم به سه روز آخر....

حقیقتا هم داره زود میگذره هم داره کند میگذره🫠

مولا مولا مولا..‌‌.

حقیقتا میترسم 

میترسم از اتفاقات دنیا

نکنه نشه؟

دعا کنید برای همسفرام که باشن و منو از دعاهاتون محروم نکنید...🍃🌹

 

بابا علیِ

نفر اول دنیا علیِ

من سرم به سمت نجفه 

من سلامام به سمت نجفه

و خداحافظیام یا علیِ!!!

  • Z.sadat. m🤍

سلام!

۲۳روز از آخرین پستی که گذاشتم میگذره شاید باورتون نشه:) اون دوره قم اونقدری یهویی بود و سین برنامه قوی و سنگینی داشت که من که وقت نکردم پست بنویسم و کل مسیر تا قم رو اتوبوس داشتم کلیپ غدیر رو اماده میکردم.! شاید باورتون نشه دوبار جمکران و یه ساعت حرم بانوجان فقط تونستم برم توی سه روز...

حرفا زیاده ولی وقت نوشتن کم...

خواستم بگم اگر اتفاقی نیافته...

اگر مشکلی پیش نیاد و 

باباجان بطلبه ۳۰یا ۳۱ مرداد عازم نجف هستم برای خدمت توی حرم....

و قراره اونجا نزدیک ۲۰ روز این هیات در بخش های مختلف حرم خدمت کنند

یکی از بخش های که عزیزان هستند جنه الاطفال هست...

قراره برای بچه های این قسمت علاوه بر هدایا آبنبات خریداری بشه...

اگر دوست دارید کمک کنید لطفا اعلام کنید❤️

 

چطوری میتونید کمک کنید؟

شماره کارت رو بگید ارسال میکنم.

و شما مبلغی که کمک کردید رو میگید به من :)

وقتی هم خریداری شد من پست اینجا میزارم و عکس بارگزاری میکنم براتون

مثل بقیه کارهای خیر همچیز واضح باید باشه برای اونی که کمک میکنه که اطمینان حاصل بشه🖤🌼

اگر دوست داشتید این پست رو لینکش رو توی صفحات خودت بزارید 

قول میدم پیامای شخصی صفحه رو چک کنم سریع..

  • Z.sadat. m🤍

سلام و نور تا اخر امشب حتما پست دیگه ای از غدیر میزارم ولی تا حجم کامنتای عیدی بیشتر نشده اعلام میکنم...

چند ساعت دیگه 

عازم شهر قم هستم...

بهه نیت شما نماز زیارت +زیارت امین الله خواهم خواند 

به شرط سالم رسیدن🥲🌿

 

برنامه اخر موسسه برای غدیر تازه تموم شده 

وسایل سفر جمع بشه پست بعدی از ایام غدیر را خواهم نوشت😍🌿

 

 

راز خلقت همه پنهان‌شده در عین علی است

کهکشان ها نخی از وصلۀ نعلین علی ست

باباجانم...

یاعلی❤️

 

 

  • Z.sadat. m🤍

سلام...

 

من رو میشناسید؟ که کی بودم و کجا بودم؟

از اخرین پستم باید حدودا یک ماهیی گذشته باشه..

کتاب خونده شد ولی من بخاطر اعیاد و درگیری کارای فرهنگی و رسانه ای  وقت نوشتم نداشتم ک شرمنده روی ماه #دزیره هستم...

عنوان چندتا پست و مطالبش توی ذهنم هست...

دلم نوشتن میخواد ولی کو وقت؟

بیخوابی ، پرفعالیتی، کمبود نیرو، بی مسئولیتی ، دغدغه، ایده،بدو بدو، نذر، کلیپ ، عکس،شب تا صبح بیداری، 

حاصل تک تک روزایی که نبودم و خلاصه میشه توی این کلمات...

۳ روز قراره در سایه فاطمه معصومه و مسجد جمکران باشم‌‌‌‌...

دعاگوتون هستم🌸

 

 

عنوان پست های که توی ذهنم هست؛

 

کنکور

غم و سوگ

مادر 

کار فرهنگی و دغدغه مندی

سفر

موقعیت های که روبرو شدم..

خادمی نجف

 

دلم میخواد بنویسم ولی وقت ندارم و باید کاری انجام بدم‌ و بیدار بمونم

 

  • Z.sadat. m🤍

دریافت

راستش را بخواید اینجا همان گوشه ی امن است که میگویم بعد از ۵سال به گوشه امن خود برگشتم:)

مگر میشود حالت خوب نشود؟

ادامه حرفای سفر در پست های بعدی :)

 

  • Z.sadat. m🤍

یه سر به این پست میزنید؟

 

گویا وقتش رسیده و طی اقدام یهویی 

چند ساعت دیگه عازم هستم

به شرط لیاقت

برای دعاهای پنهانی گوشه دلتون دعا خواهم کرد🌸🍃

دوباره بعد از ۵سال....

چطوری اینقدر دووم اوردم نمیدونم...

ولی آدمی که درگیر غم بوده باشه گذر زمان حالیش نمیشه

_____

میشه برای عزیز آسمونی من یه صلوات بفرستید؟

 

یاعلی.

  • Z.sadat. m🤍

در راستای پویش کتابخوابی  لطفا مطالعه شود

  • Z.sadat. m🤍

پویش کتابخوانی

کوتاه

مختصر

 

  • Z.sadat. m🤍

گفته بودید بنویسم

باشه ولی سعی کنید روی شما تاثیر نزاره🤲

 

اولا سلام

چیزی که باعث شد بیام بنویسم کلمه حس بود

و توی ذهنم این گذشت که درحال تجربه حس های مختلف هستم!

مثلا؛

در حالی که دیشب یه پروژه پاورپوینت برداشتم تا توی ۲ساعت ده اسلاید شلوغ رو درست کردم! و صاحب کار خیلی خوشش اومد... و خوشحالی من  دو ساعتی بود و بعد میگفتم خب که چی؟ چه ارزشی داشت!

مثلا؛

این مدت فشرده کارای موسسه رو انجام میدادم اونم یه تنه! 

چون هیچکدوم از بچه های رسانه و  واحد فرهنگی نبودن..‌.

ولی الان میگم باز که چی؟ همچی تموم ؟چی موند؟

 

مثلا؛

بیشتر از همه قراری بود که برای سفر مشهد داشتیم و کنسل شد چون تموم این مدت بعد از شب قدر میگفتم میرم پیش عموم و دلمو سبک میکنم بعد ۶سال!

 

مثلا؛

اینکه این مدت دغدغه های زیادی دارم برای کار فرهنگی ولی حمایتی نمیشه و کسی نیست یار باشه پا به پا بیاد و خب از اخرین بار که حرفش رو زدم و ویسای ۵دقیقه ای طرف مقابل رو گوش دادم ویس ۴دقیقه ای من بی جواب موند و فقط سین خورد.!

مثلا؛

پیج موسسه با رشد خوبی که داشت یهو صبح بیدار شدم تا ریزش داشته و ویو ها به یک چهارم رسیده... 

 

مثلا؛

این مدت هرچیزی توی خونه میخواستم درست کنم نه میشنیدم چون یا میگفتن چربه یا شیرینه یا سالم نیست .... و این شد که من از کار خونه زده شدم

دیشب این صدا رو توی خونه شنیدم که اینقدر درگیر کاری یه تیکه ظرف هم نمیشوری :)

و خب اینو گفتن و بازم برام مهم نبود که اینجوری گفتن چون من دیگه دلی برای انجام کار توی این خونه ندارم انگار...

 

 

مثلا ها خیلی زیاده از روزای شلوغی که گذشت:)

 

و بازم من دلگیر و بی حوصله ام با اینکه پر از حس های متفاوت بوده...

و فعلا همین!:)

اگر تا اینجای متن اومدید قدمتون بر چشم

یه صلوات برای حال خوب شما🍃🕊

 

 

  • Z.sadat. m🤍