گوشهِ امن

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند...

گوشهِ امن

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند...

اصلا چیشد خادم شدم _۲ (آماده و حرکت )

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۴۰۲، ۱۲:۴۸ ق.ظ

بچه ها(حنانه  و دونفر دیگه)قرار بود شنبه برن و حرکت کردن...

تا دو ساعت قبل حرکتشون توی گروه حرف میزدن و من میگفتم چرا استراحت نمیکنید :) 

و حرص میخوردم که کاش میشد منم زودتر با اونا راه میافتادم و حس جاموندن داشتم...

ساعت ۱۵:۳۰بود از طرف #خانم_عین پیامی رسید که زینب امادگی داری امروز بریم مرز؟

منو میگی؟؟

از صبحش با خودم گفتم بزار لباسا رو بشورم و یه سریا رو چیده بودم یه گوشه که فقط بزارم توی کوله ولی اماده نبودم اصلا!

گفتم امروز؟؟؟

گفت اره خودمم اماده نیستم ولی اونجا نیرو نیاز دارن حس میکنم رفتنمون واجبه!

گفتم باشه اماده میکنم :)

حالا با همون حال رفتم هیئت! و خداحافظی با رفقای هیاتی که اصلا هم سخت بود هم خوشحال رسیدن لحظه ای بودم که میرم بلاخره نجف🥲

به خانواده که روستا برای کاری رفته بودن گفتم امشب ساعت ۹ میخوام برن کی میاید که من ببینمتون ؟

کفش پیاده روی رو اجیم گرفته بود و با ترمینال برام فرستاد شهرمون :)) وقتی از اماده نبودن حرف میزنم یعنی این!!!

بچه ها توی مرز منتظر ما بودن و من و خانم عین تا ۷ونیم شب دنبال خریدای سفر توی بازار بودیم :))

القصه رسیدم خونه و جمع کردم به خانواده زنگ زدم کجایید؟

گفتن هنوز حرکت نکردیم!!

جا خوردم گفتم خب من ربع ساعت دیگه دارم میرم خیلی دلم میخواست ببینمتونم و حلالم کنید و دعا کنید بتونم خدمت کنم و حق مطلب رو ادا کنم(:

گفتن گریه نکن اول شهر ایم نرو تا ببینمت

بیشتر از این ناراحت بودم که دو هفته است داداشم رو ندیدم و قراره ۲۰ و اندی روز دیگه نبینمش🫠

دیدمشون و خداحافظی و از شهر در اومدیم و مواکب بین راه چقدر دیدنی بود با اینکه ۲۷ مرداد و هنوز خیلی مونده بود تا آغاز اصلی پیاده روی...

 و بعد ۳ ساعت رسیدیم به پارکینک مرز شلمچه و....

 

ادامه دارد....

 

  • Z.sadat. m🤍

نظرات (۴)

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

قبول باشه ان‌شاءالله؛ هم زیارت، هم خدمت، هم نشرِ نور و حقیقت. 

طیب الله انفاسکم.

 

من سؤالی از محضر شما و دختران خوب و نجیبِ بیان که مثلِ شما هستن دارم. اما سؤالم ممکنه کلی برداشت سوء ازش بشه یا طعمه بده دستِ بهانه‌جویان و منافقین. اونها رو به جهلِ خودشون می‌سپارم و از شما می‌خوام پشتِ سؤالم خیرخواهی‌م و نکاتی که مهمه رو ببینید، نه خدایی نکرده نکتۀ سوئی. و این‌که واقعا پاسخ بدید، یعنی واقعا سؤالمه که دارم می‌پرسم و برام مهمه جوابش.

و اما سؤالم از شما که فعال در چندین بخش مذهبی و فرهنگی و دینی و ولایی هستید:

در تحصیلات جزو نفرات برتر کلاس هستید؟ 

تحصیلات رو ادامه دادید؟ 

شاغل هستید؟ یعنی آوردۀ اقتصادی دارید؟ اگر نه، این مورد نه شرعی، نه قانونی به هیچ‌وجه گردنِ شما نیست، نه تنها بابتش خجالت نکشید که حتی مفتخر هم باشید این‌قدر جایگاهتون ارزشمنده که دینِ خدا از شما مراقبت کرده و نخواسته لطافت وجودِ بانوانه‌تون به مشقت بیفته و اقتصاد شما رو به گردنِ پدر، همسر و مردانِ محرم‌تون گذاشته. اما اگر بله، در محل کارتون به زبدگی و تخصص شناخته می‌شید؟ 

و آیا در خانه و برای خانواده هم با تمام قوا و بیشترین فرصت خادم و خدمت‌گزار هستید؟ 

و به عنوان آخرین مورد؛ آیا این همه شاخۀ فعالیت رو بر مدار هدف خاصی، زیرشاخۀ خاصی و موضوع خاصی با برنامۀ بلندمدت پیش می‌برید یا هرچه پیش خوش آید و صرف این‌که مذهبی و فرهنگی باشه؟ 

ممنون میشم اگر سؤالاتم رو پاسخ بدید. 

مأجورین ان‌شاءالله. برای ما هم دعا بفرمایید. 

خوشا به سعادتتون :)

سلام آقای شاگرد بنا :)

زینب سادات ما رو از سؤال هاتون خبردار کردن.

اگه میشه جواب سؤالتون رو توی یه پست رمز دار بگم چون توضیحات زیاده یه سری جواب ها رو هم نمیخوام عمومی راجع بهشون حرف بزنم. حداقل فعلا عمومی نباشه بهتره.

خانم حنانه:

سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

در خدمتم. 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی