گوشهِ امن

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند...

گوشهِ امن

یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند...

احساسات مختلف

يكشنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۲، ۰۸:۱۳ ب.ظ

گفته بودید بنویسم

باشه ولی سعی کنید روی شما تاثیر نزاره🤲

 

اولا سلام

چیزی که باعث شد بیام بنویسم کلمه حس بود

و توی ذهنم این گذشت که درحال تجربه حس های مختلف هستم!

مثلا؛

در حالی که دیشب یه پروژه پاورپوینت برداشتم تا توی ۲ساعت ده اسلاید شلوغ رو درست کردم! و صاحب کار خیلی خوشش اومد... و خوشحالی من  دو ساعتی بود و بعد میگفتم خب که چی؟ چه ارزشی داشت!

مثلا؛

این مدت فشرده کارای موسسه رو انجام میدادم اونم یه تنه! 

چون هیچکدوم از بچه های رسانه و  واحد فرهنگی نبودن..‌.

ولی الان میگم باز که چی؟ همچی تموم ؟چی موند؟

 

مثلا؛

بیشتر از همه قراری بود که برای سفر مشهد داشتیم و کنسل شد چون تموم این مدت بعد از شب قدر میگفتم میرم پیش عموم و دلمو سبک میکنم بعد ۶سال!

 

مثلا؛

اینکه این مدت دغدغه های زیادی دارم برای کار فرهنگی ولی حمایتی نمیشه و کسی نیست یار باشه پا به پا بیاد و خب از اخرین بار که حرفش رو زدم و ویسای ۵دقیقه ای طرف مقابل رو گوش دادم ویس ۴دقیقه ای من بی جواب موند و فقط سین خورد.!

مثلا؛

پیج موسسه با رشد خوبی که داشت یهو صبح بیدار شدم تا ریزش داشته و ویو ها به یک چهارم رسیده... 

 

مثلا؛

این مدت هرچیزی توی خونه میخواستم درست کنم نه میشنیدم چون یا میگفتن چربه یا شیرینه یا سالم نیست .... و این شد که من از کار خونه زده شدم

دیشب این صدا رو توی خونه شنیدم که اینقدر درگیر کاری یه تیکه ظرف هم نمیشوری :)

و خب اینو گفتن و بازم برام مهم نبود که اینجوری گفتن چون من دیگه دلی برای انجام کار توی این خونه ندارم انگار...

 

 

مثلا ها خیلی زیاده از روزای شلوغی که گذشت:)

 

و بازم من دلگیر و بی حوصله ام با اینکه پر از حس های متفاوت بوده...

و فعلا همین!:)

اگر تا اینجای متن اومدید قدمتون بر چشم

یه صلوات برای حال خوب شما🍃🕊

 

 

  • Z.sadat. m🤍

نظرات (۲)

من یکی کاملا درکتون میکنم.

کارهای مشارکتی مثل موسسه، اسمش روشه.

اگه مشارکت نشه، ابتر می مونه.

در مورد کار خونه هم

خلاقیت بخرج بدید، غذاهای سالم درست کنید، کاری نداره.

به مشکلات غلبه کنید.

نوآوری نشون بدید.

میدونم که میتونید :))

پاسخ:
ممنون🥰
دقیقا و الحمدالله این هفته بهتر بود...
دقیقا همونجایی ام که نشستم و فقط فکر میکنم به جای حل کردن
و تا دست نزارم روی زانو هیجکدوم حل  نمیشه ولی انگار نمیشه.

سلام زینب سادات عزیز من 

می‌فهمم... آدم گاهی اوقات سرحال نیست 

تا حالا به جواب اون سوالت فکر کردی ؟ که چیکار کنی که جواب مشخصی براش داشته باشی؟ منم دقیقا توی همین سن دچار این چالش شده بودم، سه سری سخنرانی گوش کردم از آقای پناهیان، خیلی کمکم کرد، الان اگه برگردم به عقب از استاد شجاعی بیشتر گوش می‌کنم. 

پاسخ:
سلام دیر هنگام منو ببخشید:)
جواب سوالم رو فک کردم ولی حس میکنم به کمالگرایی میرسه
اسمی از اون سری سخنرانی ها یادت نیست؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی